مطالعات فضای مجازی

کوتاه نوشته هایی درباره مهمترین مسائل و چالش های فضای مجازی

مطالعات فضای مجازی

کوتاه نوشته هایی درباره مهمترین مسائل و چالش های فضای مجازی

طرح لندن هوشمند، طرحی برای فعال سازی لندنی ها

طرح لندن هوشمند (2013) به دلیل اتخاذ یک چهارچوب جاه طلبانه رو به جلوی مستمر که در دل نظام حکمرانی یک محدوده جغرافیایی محدود معرفی شده و به همکاری های بعدی با دولت ملی و محلی وابسته است مورد توجه است. این طرح چشم انداز موفقیت لندن در زیرساخت های تکنولوژی اطلاعات و اقتصاد اطلاعاتی را به هم پیوند زده است. این طرح دارای 7 استراتژی کلی است: 1) لندنی ها بعنوان هسته اصلی، 2) با دسترسی آزادانه به داده ها، 3) استعدادهای خلاقانه و تکنولوژیکی و تحقیقاتی لندن را به پیش می رانند، 4) و بوسیله شبکه ها گرد هم می آیند، 5) تا موجب پیشرفت و رشد لندن شوند، 6) و شورای شهر را برای خدمت راسنی بهتر به شهروندان قادر می سازند و 7) در نهایت تجربه زندگی در یک لندن هوشمند تر را به همه ارائه می دهند. برای هر یک از این راهکارها، 3-5 گام عملیاتی و 2-3 مثال از پروژه های در حال اجرا نیز ارائه شده است.

شهردار لندن در مارس 2013 هیئت لندن هوشمند را تشکیل داد تا استراتژی لندن برای تضمین اینکه تکنولوژی لندن را به جای بهتری برای زندگی تبدیل می کند طراحی و تکمیل کنند. این هیئت از گروهی از متخصصان، دانشگاهیان، رهبران تجاری و کارآفرینان تشکیل شده بود. همچنین تاکید شده بود که لندن بنا نیست از نقطه صفر شروع کند چرا که در همان زمان لندن بعنوان یکی از پیشگامان حوزه تکنولوژی های خلاق و داده های آزاد مطرح بود.

هدف از اجرای این طرح نیز ارتقا در بخش های:

- تجارت (ترغیب نوآوری، ساخت بازارهای جدید و ایجاد شغل های بیشتر )

- مهارت ها و آموزش ( دسترسی به دانش و اطلاعاتی که هر کس را برای پذیرفتن نقش خودش آماده می کند)

- زیرساخت ها و محیط (جذب فشارهای اضافی و کاهش تاثیرات محیطی)

- سلامت و تندرستی (پاسخ های بهتر و جدید به نیازهای لندنی ها)

- حمل و نقل (برنامه ریزی و مدیریت سفرها و کاهش ازدحام شهری)

معرفی شده بود. در این طرح تاکید شده بود که به کارگیری و اتخاذ رهیافت های جدید بوسیله گرد هم آوردن افراد، تکنولوژی و داده ها در کنار یکدیگر به اتخاذ راه حل های یکپارچه تر برای حل چالشهای لندن منجر می شود. نمودار ون لندن هوشمند، مطابق شکل زیر رهیافت آغازینی که لندنی ها را در قلب خود جای داده و بوسیله گشودگی، همکاری، نوآوری و مشارکت به جلو حرکت می کند، را ترسیم کرده است.

اما هفت استراتژی کلی ترسیم شده در این طرح هر یک شامل اقدامات و نشانگرهایی برای سنجش میزان موفقیت است.

در استراتژی اول که به نقش مردم لندن و اهمیت آن در این طرح اشاره دارد:

- از لندنی ها، تجار و دیگر فعالان اقتصادی پرسیده می شود که لندن هوشمند از نظر آنها چیست و به چه نتیجه ای باید برسد، تلاش می شود آنها را برای اینکه بخشی از راه حل باشند بسیج کنند (از طریق استفاده از ابزار دیجیتالی، رسانه های اجتماعی و پلیتفرم های آنلاین مانند Talk London[1] ).

- قرار دادن لندن هوشمند بعنوان وسیله ای برای ورود و استفاده از تکنولوژیهای دیجیتال به منظور پاسخ به نیازهای متنوع.

- روبرو شدن و تلاش برای رفع شکاف های مهارتی به نحوی که همه افراد قادر به مشارکت شوند.

موفقیت این استراتژی هم بر اساس معیار های زیر تعیین می شود:

- افزایش تعداد لندنی هایی که از تکنولوژیهای دیجیتالی استفاده می کنند تا در سیاست گذاری های مربوط به شهر مشارکت کنند.

- میزبانی رویداد Hackathons برای درگیر کردن لندنی ها و تاجران در حل چالشهای مربوط به رشد شهر.

- دو برابر شدن دوره های کارورزی تکنولوژی تا پایان 2016.

- درگیر شدن 1000 نفر در هر بخش از طریق اجتماع تحقیقاتی آنلاین شورای شهر تا پایان 2016 (در مجموع 33 هزار نفر).

استراتژی دوم در مورد دسترسی آزاد به داده هاست. در این استراتژی:

- داده های مربوط به چالشهای مربوط به رشد شهر در طرح بلند مدت شهردار برای سرمایه گذاری در زیر ساخت ها شناسایی و اولویت بندی می شوند.

- برای ساخت، نگهداری و استفاده از این زیرساخت ها با سازمانهای عمومی و خصوصی همکاری می شود.

- با دیگر شهرهای اروپایی برای ساخت یک پلتفرم مشترک که موجب افزایش بازار برای توسعه دهنگان شود همکاری می شود.

- برپایی یک همکاری منطقه ای لندن هوشمند که باعث تحریک مناطق به آزادسازی اطلاعات محلی شود.

- استفاده از طرح داشبورد لندن و دیگر ابزارهای دیجیتالی برای درگیر کردن لندنی ها در تعیین سرنوشت شهر و ارائه مشورت به شورای شهر و مناطق مختلف برای چگونگی انجام آن.

معیارهای سنجش موفقیت این استراتژی نیز در زیر آمده است:

- ساخت و انتشار گسترده شواهد قانع کننده (برپایه گزارشهایی که نشان دهنده اهمیت داده های آزاد برای شهروندان و تاجران باشد).

- افزایش تعداد شهروندانی که از تکنولوژیهای دیجیتالی استفاده می کنند تا داده هایی در مورد شهر بدست آورند.

- انتشار طرح بلند مدت شهردار برای سرمایه گذاری در زیر ساخت ها که شامل طرح هایی برای آزاد کردن داده های آزاد و تایید استاندارهای آنها تا سال 2015 است.

- تکامل London Datastore در قالب یک پلتفرم نمونه ای جهانی تا سال 2016.

- دوبرابر شدن استفاده نندگان انبار داده ها و داشبوردها تا سال 2018.

با توجه به اینکه لندن یکی از معتبرترین شهرهایی اروپایی از نظر علمی است و تعداد دانشگاه های معتبر آن از هر شهر دیگری در اروپا بیشتر است، نویسندگان طرح با اشاره به اشتیاق، استعداد و تحقیقات سطح جهانی این شهر بر نیاز به استفاده بهینه از این موارد برای حل چالشهای آینده لندن و ایجاد فرصت های تجاری جدید و صادر کردن خلاقیت های موجود در آن به سرتاسر جهان تاکید می کنند. به منظور تحقق این اهداف استراتژی سوم تعریف شده است. در این استراتژی:

- چالش خلاقیت لندن هوشمند، برای بسیج کردن کارآفرینان، محققان، تاجران و شهروندان به منظور توسعه راه حل هایی برای کمک به حل چالشهای عمده مربوط به رشد آغاز خواهد شد.

- جذب سرمایه گذاری های جهانی از طریق تمرکز بر ویترین خلاقیت لندن، اینکار باعث می شود راه حل های پیش گفته سریعتر جنبه اقتصادی بیابند.

- راه حل های لندن به سرتاسر جهان صادر خواهد شد- اجرای برنامه صادرات لندن هوشمند، با تمرکز بر شهرهای جهانی با رشد بالا.

- از آماده سازی شرایط حمایت کننده لازم که اقتصاد دیجیتالی را قادر می کند به رشد خود ادامه دهد اطمینان حاصل خواهد شد.

معیارهای موفقیت این استراتژی نیز در زیر آمده است:

-         سرمایه گذاری بیش از 24 میلیون پوند روی اینترنت پهنای باند با سرعت بسیار بالا برای SME ها و کمک به 22 هزار SME برای دسترسی به آن تا 2016.

-         حمایت از حداقل 100 SME  از طریق برنامه صادرات لندن هشمند تا سال 2016.

-         حمایت از افزایش تعداد شاغلان بخش تکنولوژی به 200000 نفر تا سال 2020.

-         حمایت از افزایش ادامه دار تعداد تجارت های خلاقانه به نحوی که حداقل تا 2020 رشد 10 درصدی داشته باشند.

استراتژی چهارم در طرح لندن هوشمند گرد هم آمدن از طریق شبکه هاست. طی این استراتژی:

-         شبکه نوآوری لندن هوشمند برپا خواهد شد تا حجم عظیم فعالیت های موجود و در حال ظهور شهر در حوزه شهر هوشمند را شناسایی کرده و گرد هم بیاورد. این شبکه از SME ها و اجتماع نوآوری لندن برای بهره بردن از فرصت های بازار حمایت خواهد کرد.

-         نقش شهر جهانی لندن را از طریق همکاری با دیگر شهرهای اروپایی و جهانی به منظور به اشتراک گذاشتن تجربیات و توسعه پروژه های خانه شیشه ای، که رهیافت های جدید را نشان خواهند داد پر رنگ تر خواهد کرد.

-         همکاری با Future Cities Catapult و Connected Digital Economy Catapult برای گرد هم آوردن متخصصان از سرتاسر جهان تا روی این موضوع کار کنند که لندن و دیگر شهرها چگونه می توانند رهیافتی یکپارچه در این مسیر اتخاذ کنند.

معیارهای موفقیت این استراتژی نیز با موارد زیر سنجیده می شود:

-         برپایی شبکه نوآوری لندن هوشمند تا 2014.

-         تزریق 200 میلیون پوند به لندن برای نشان دادن طرح های شهر هوشمند تا سال 2018.

استراتژی بعدی به قابلیت لندن برای انطباق و رشد می پردازد. در این استراتژی:

-         استفاده از تکنولوژیهای هوشمند شبکه ای برای مدیریت بهتر تقاضاها و تامین انرژی و آب تبلیغ می شود.

-         از داده ها و تکنولوژی برای بازیافت زباله ها و استفاده از آنها استفاده خواهد شد.

-         یک تصویرسازی سه بعدی از زیرساخت های لندن به منظور نقشه کشی منابع و کاهش کارهای غیر ضروری مانند حفاری های مکرر مناطق مشابه توسط سازمان های مختلف ایجاد خواهد شد.

-         چگونگی ستفاده از تکنولوژی برای کاهش تصادفات ترافیکی نشان داده خواهد شد. بعنوان مثال استفاده از CCTV برای شناسایی حوادث و دادن اخطارهای لازم.

-         راه های جدید برای کاهش ترافیک حمل و نقل های سبک آزمایش خواهد شد، مثلا استفاده از داده های آزاد و تکنولوژی.

-         نیازهای لندن به زیرساخت های بلند مدت تر تا سال 2050 از طریق طرح بلند مدت شهردار برای سرمایه گذاری در زیر ساخت ها مورد تحقیق قرار می گیرد.

معیارهای موفقیت این استراتژی نیز عبارتند از:

-         ارائه داده های زیست محیطی، مصرفی و اجرایی شهر بصورت آزاد.

-         توسعه فهمی عمیق، کیفی و ضخیم از اینکه راه حل های تکنیکی هوشمند و خدمات مربوط به آن می تواند برای مدیریت زیرساخت های محیطی و حمل و نقل شهر در پیش گرفته شود تا سال 2016.

-         شبیه سازی خدمات شبکه هوشمند در لندن برای کم کردن رشد مصرف در حوزه های اوج مورد نیاز  و هزینه های مرتبط با آن تا سال 2020.

-         تهیه نقشه سه بعدی زیرساخت های زیرزمینی لندن بصوری که در هر زمان قابل به روز رسانی و دسترسی توسط صاحبان آنها و طراحان شغلی باشد تا سال 2020.

-         اطمینان از اینکه لندن بهترین کیفیت هوا را در بین تمام شهرهای مهم دارد که نیازمند کاهش 50 درصدی تصاعد آلودگی ها در بخش حمل و نقل است تا 2020.

-         کار برای کاهش گازهای گلخانه ای تا سطح 40 درصد زیر سطح دهه 90 تا سال 2020.

استراتژی ششم به پاسخگویی بهتر به نیازهای شهروندان توسط شورای شهر می پردازد. در این استراتژی:

-         با گروه GLA همکاری خواهد شد تا تحلیل ها و اشتراک گذاری داده ها افزایش یابد.

-         با مناطق لندن همکاری خواهد شد تا راه هایی برای تسریع نوآوری خصوصا در سطوح مدیریتی در حوزه چالشهای مشترک یافته شود.

-         رهیافت های هوشمند از طریق سیستم های برنامه ریزی لندن تقویت می شوند.بعنوان مثال استفاده از داده ها برای هدایت برنامه ریزی ها و طراحی ها افزایش خواهد یافت.

-         از کارآفرینان حوزه تکنولوژی های خلاق لندن خواسته خواهد شد تا به شورای شهر برای توسعه رهیافت های جدید در ارائه خدمات کمک کنند. بنابراین از تکنولوژیهای دیجیتال برای افزایش آگاهی ها درباره اولویت های شورای شهر در حوزه عمل و ادامه آزادسازی قراردادهای GLA و فرصت های زنجیره ای تامین منابع برای SME ها حمایت خواهد شد.

معیارهای موفقیت این استراتژی نیز در ادامه می آید:

-         افزایش اشتراک گذاری داده ها بین شورای شهر و مناطق و سهامداران

-         انجام تحقیقات درباره اینکه چگونه رضایت شهروندان می تواند افزایش یابد و خدمات رسانی تقویت شود

-         حمایت از افزایش ادامه دار  تعداد SME های که قراردهای بخش عمومی را می برند.

اما در گام نهایی اندنی هوشمندتر برای همه وعده داده می شود که به تجربه با کیفیت تری از شهر منجر خواهدشد. در این مرحله کارهای زیر انجام می شود:

-         برپایی یک پلتفرم لندن هوشمند که شهروندان را قادر می سازد بازخوردهای خود را ارئه داده، انواع تجربیاتی که دارند یا می خواهند داشته باشند را رتبه بندی کرده و شکل دهند.

-         کمک به ارتقای موقعیت پارک ملکه الیزابت بعنوان یک تجربه هوشمند تعاملی و نمایشگر و زمینه آزمایش تا پایان 2016.

-         اطمینان از اینکه لندن یکی از پرسرعت ترین شبکه های جهانی را خواهد داشت. سرمایه گذاری در شبکه وایفای رایگان در موزه ها و گالری های لندن.

معیارهای سنجش موفقیت استراتژی نهایی نیز عبارتند از:

-         توسعه یک شاخص مقایسه مبنا محور برای پروسه جهانی پول دیجیتال (در سطح شهری) و ایجاد یک نشنگر پول دیجیتال تا پایان 2015.

-         اطمینان از اینکه لندن یکی از پرسرعت ترین شبکه های بی سیم در سطح جهان را دارد تا 2016.

-         افزایش تعداد شهروندانی که فکر میکنند استفاده از تکنولوژی های دیجیتالی لندن را بعنوان شهری برای زندگی تقویت می کند.



[1] اجتماع تحقیقاتی آنلاین شهردار

تجربه گفتگو در فضای مجازی، شباهت و تفاوت ها با دنیای واقعی

در این گزارش به تحقیقاتی می پردازم که بیشتر در پی توصیف تجربه افراد در فضای مجازی بوده اند. این تحقیقات به موضع گیری در مورد اینترنت و تکنولوژیهای جدید نمی پردازند و تلاش آنها مشخص کردن تفاوت تجربه افراد در محیط مجازی با تجارب واقعی آنها است. به این منظور محققان به مطالعهیتفاوت نحوه شکل گیری و ادامه ارتباط در اینترنت با ارتباطات چهره به چهره پرداخته اند و در زمینهی دیگر به مطالعهی الگوهای گفتگو در فضای مجازی و خصوصیات این گفتگوها پرداخته اند. شایان ذکر است که گفتگو و بحث در محیط اینترنت خود به دو دستهی گفتگوهای همزمان و گفتگوهای غیر همزمان تقسیم می شود. گفتگوهای همزمان بیشتر در محیط های گپ و گفت رخ می دهد و گفتگوهای غیر همزمان بیشتر در سایت های خبری، گروه های دوستی، شبکه های اجتماعی و وبلاگ ها پدید می آید، لازم به توضیح است که منظور از گفتگوی اینترنتی در این مقاله گفتگوهایی است که بوسیله تایپ کردن و ارسال پیام ها صورت می گیرد. مسئلهی مهم در اینجا این است که گفتگوهای همزمان و غیر همزمان با اینکه هر دو نوع در فضای مجازی بوجود می آیند اما با یکدیگر تفاوت های عمده ای دارند. مطالعات در این زمینه هم به شکل پیام ها و نظرات پرداخته است و هم به محتوای آنها.

اشنایدر و دیگران(2002) در پژوهش خود دربارهی گروههای کانونی آنلاین برخی از تفاوت های مهم گفتگوهای دنیای مجازی با گفتگوهای چهره به چهره را ذکر کرده اند. « به عقیدهی این محققان شرکت کنندگان در گفتگوهای آنلاین نمیتوانند هنگامی که یک نفر پیام خود را ارسال می کند مزاحم او شوند، حواس او را پرت کنند یا مانع او شوند. در یک گفتگوی آنلاین، شرکت کنندگان نظرات خود را در یک محیط پویا، به محض تایپ کردن، ارسال می کنند. بنابراین هیچکدام از آنها نمی توانند نظرات دیگر شرکت کنندگان را قطع کنند. هر یک از شرکت کنندگان نظر خود را در هر زمان که بخواهد می تواند تایپ و ارسال کند؛ بدون آنکه منتظر بماند تا دیگر شرکت کنندگان تشریح نظر خود را به اتمام برسانند. نظر این محققان این است که بدلیل این ویژگی گفتگوهای آنلاین، گروههای کانونی آنلاین شرکت کنندگان بیشتری دارند و از نظر زمانی نیز بیشتر طول می کشد(Montoya-Weiss, Massey & Clapper, 1998).

این محققان تفاوت بین گفتگوهای آنلاین و چهره به چهره را ناشی از دو مفهوم مرتبط با یکدیگر که در ادبیات تحقیق در ارتباطات کامپیوتر محور(CMC) وجود دارند و در گفتگوهای چهره به چهره و آنلاین با یکدیگر متفاوتند، می دانند. این دو مفهوم عبارتند از غنای رسانه و حضور اجتماعی. منظور از غنای رسانه توانایی رسانهی ارتباطی برای تامین تعاملات فوری و فرستادن بازخورد  است که به افراد اجازه می دهد تا بوسیلهی انواع نشانه ها و استفاده از تمام حواس با یکدیگر ارتباط برقرار کنند(Daft & Lengel,1986 ). مثلا ویدئو کنفرانس از تلفن و و تلفن از ای- میل غنی تر است.

حضور اجتماعی، به این معنی است که یک رسانه تا چه درجه ای می تواند بی فاصلگیِ ارتباطات چهره به چهره را منتقل کند(Rice,1993;Short,Williams & Christie,1976;Tu,2000). مثلا رسانهی غنی تر مانند ویدئو کنفرانس، بیشتر حضور اجتماعی را منتقل می کند. اتاق های گپ و گفت در اینترنت از نظر غنای رسانه ای ضعیف اند؛ چرا که مباحثات در اینگونه محیط ها محدود به اطلاعاتی است که قابلیت تایپ شدن دارد. برخی از محققان اظهار می کنند که افراد کوشش می کنند در هر رسانه ای که مورد استفاده قرار می دهند حضور اجتماعی را به حداکثر برسانند و بنابراین هنگامی که به رسانه ای مانند اتاق های گپ و گفت محدود می شوند، روشهایی را طراحی می کنند تا رسانه را غنی تر کنند. مثلا آنها ممکن است از شکلک هایی که معنای مشترکی برای کاربران دارد( شکلک هایی مثل : ) برای خنده، :D برای نیشخند و ...) یا از کلمات اختصاری ( مثلا LOL برای بلند خندیدن) بعنوان جایگزین هایی برای نشانه های غیر کلامی یا همراه کلامی استفاده کنند. همچنین آنها ممکن است دستخط و تند نویسی خاص خود را بعد از آشنایی بیشتر با یکدیگر توسعه دهند(Walther,Anderson, & Park 1994). همچنین برخی از نرم افزارهای خاص طراحی شده اند تا به کاربران اجازه دهند در گفتگوهای کامپیوتر محور به شکل موثرتری عمل کنند(Warkentin & Beranek, 1999).

این محققان همچنین تعدادی از تفاوتهای قابل اندازه گیری که بین گفتگوهای آنلاین و چهره به چهره وجود دارد را ذکر کرده اند. اشنایدر و همکارانش اعتقاد دارند که شرکت کنندگان در گفتگوهای آنلاین( در مورد تحقیق آنها: در گروههای کانونی آنلاین)- در اینجا منظور ما بدیهتا گفتگوهای همزمان است- از آنجا که بدلیل عدم امکان قطع نظرات یک شخص بوسیله ارسال نظرات دیگران، در فرستادن تعداد زیادی نظر احساس راحتی و آزادی بیشتری می کنند، احتمالا تعداد نظرات بیشتری نسبت به شرکت کنندگان در گفتگوهای چهره به چهره ابراز می کنند. در حالیکه در گفتگوهای چهره به چهره شرکت کنندگان با ارسال نشانه های غیر کلامی می توانند فرآیند ابراز نظر بوسیلهی دیگران را مختل کنند، این امکان در گفتگوهای آنلاین نیست و به همین دلیل افراد احتمالا با خیال راحتتر به ارسال نظرات خود می پردازند. والتسون و لیسیتز(2000) دریافته اند که شرکت کنندگان در گفتگوهای آنلاین تمایل بیشتری دارند تا نظراتی دربارهی رفتارهای حساس و حیاتی رد و بدل کنند. همچنین افراد در گفتگوهای آنلاین بدلیل ضعیف بودن محیط گفتگو از نظر حضور اجتماعی، ممکن است که بحثهای بازدارندهی کمتری در مورد رفتار خودشان، و در واقع نشانه های کمتری مبنی بر نارضایتی شدید، از جانب دیگران نسبت به گفتگوهای چهره به چهره احساس کنند(Murphy, Durako, Muenz & Wilson,2000;Turner et al.,1998 ).

علاوه بر اینها، محققان معتقدند که شرکت کنندگان در گفتگوهای آنلاین- اغلب گفتگوهای گروهی آنلاین- نظرات کوتاهتری نسبت به شرکت کنندگان در گفتگوهای چهره به چهره ابراز می کنند. چرا که در گفتگوی آنلاین هنگامی که شرکت کننده مشغول تایپ نظر خود است نیز گفتگو ادامه دارد و بنابراین امکان دارد که شرکت کننده نظر خود را بصورت مختصر و مفید سریعا ارسال کنند تا هم در روند گفتگو موثر واقع شود و هم قبل از منحرف شدن بحث از مطلب مورد نظر او، ابراز عقیده کند. شرکت کنندگان در گفتگوی آنلاین نسبت به گفتگوهای چهره به چهره بیشتر احتمال دارد که نظراتی کوتاه مبنی بر موافقت با نظر ارسال شده بفرستند؛ چرا که در گفتگوهای آنلاین امکان تایید نظرات دیگران بوسیلهینشانه های غیر کلامی مانند تکان دادن سر وجود ندارد. همچنین در گفتگوهای آنلاین احتمالا نظرات غیر مرتبط با بحث- مثلا صحبتهایی در مورد آب و هوا، خود شخص و غیره، که در گفتگوهای چهره به چهره رایجند- کمتر ارسال می شوند. گفتگوهای فضای مجازی نسبت به گفتگوهای صورت گرفته در محیط واقعی فرصت کمتری برای چنین مکالمات کوتاه و تفننی ای در اختیار شرکت کنندگان قرار می دهد(Kiesler, Siegel, & McGuire, 1984 ).

آخرین تفاوت قابل اندازه گیری که اشنایدر و همکارانش ذکر می کنند تفاوت در میزان مساوات در گفتگوهای آنلاین نسبت به گفتگوهای چهره به چهره است. آنها معتقدند از آنجا که در گفتگوهای آنلاین حضور اجتماعی ضعیف است، برخلاف گفتگوهای چهره به چهره که احتمالا شخصی که دارای فن بیان قویتر و تواناییهای ارتباطی بیشتر نسبت به دیگران است نظرات بیشتری ارسال می کند، افراد بطور برابرتری نظر ارسال خواهند کرد»( نقل از Schneider et al., 2002، با تلخیص و تصرف).

مشخص است که این یافته ها در مورد گفتگوهای همزمان و گروهی است که در فضای مجازی صورت می گیرد و برخی از این تفاوتها در گفتگوهای غیر همزمان و یا بین دو نفر وجود ندارد. تحقیق در گفتگوهای غیر همزمان گروهی که اغلب در قسمت نظردهی سایت ها و وبلاگ ها یا تالارهای گفتگو صورت می گیرد بیشتر بر جهت گیری ، مرتبط یا غیر بودن، میزان مودبانه بودن و چنین ویژگیهایی متمرکز است.

 

رسانه ی دو جنسی: تاملی در رابطه اینترنت و جنسیت

با پیدایش هر تکنولوژی نو ظهور، بحث درباره­ی جنبه های مختلف آن در می گیرد و اندیشمندان و محققان هر یک از زاویه ای به تکنولوژی جدید و آثاری که برای جامعه در پی دارد می پردازند. هنگامی که این تکنولوژی در سطح یک ابتکار و اختراع مکانیکی و فنی باقی بماند این بحث ها سر راست تر و با پیچیدگی کمتر هستند اما وقتی که دامنه­­ی یک تکنولوژی جدید از سطح صرفا مکانیکی فراتر رفته و وارد حیطهی روابط انسانی شود بحث ها پیچیده­تر و شدید­­­­تر می شوند. در عصر حاضر با پیدایش تکنولوژیهای جدید ارتباطی( ICTs) در حوزه های مختلف شاهد تغییراتی اساسی و بنیادی بوده ایم و به موازات این تغییرات پژوهشها و تحقیقات فراوانی نیز دربارهی چرایی و چگونگی این تغییرات انجام شده است. اینترنت به عنوان یکی از مهمترین و تاثیر گذارترین این تکنولوژیها همواره در کانون توجهات محققان قرار داشته و پژوهشگران زیادی به واکاوی جنبه های مختلف آن پرداخته اند. بخصوص تاثیر اینترنت بر زندگی واقعی افراد و  توانایی اینترنت برای ایجاد یک گسترهی همگانی جدید  بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از بحث هایی که در بین دانشمندان پیرامون اینترنت وجود دارد بحث دربارهی رابطهی جنسیت و اینترنت است. سوالی که برای محققان در این زمینه مطرح بوده است این بوده که آیا اینترنت رسانه ای است که برای جنسیتی خاص( زن یا مرد) مناسب تر است و اگر پاسخ آری است برای کدام جنس؟ البته این زمینه از تحقیق کمتر مورد توجه قرار گرفته است و محققان بیشتربه تحقیق و پژوهش دربارهی تاثیر جنسیت بر استفاده از خدمات اینترنتی و تولید محتوا در این رسانه پرداخته اند.  من در این مقاله بدنبال این هستم که پاسخی برای پرسش زیر بیابم:

سوال تحقیق: آیا اینترنت رسانه ای است که برای جنسیتی خاص مناسب است یا خیر؟

برای پاسخ دادن به این پرسش ابتدا به مرور ادبیات تحقیق در این حوزه و در دو زمینهی فوق الذکر خواهم پرداخت، گفتنی است از آنجا که سوال ما به مناسب بودن اینترنت برای جنسیتی خاص مربوط است، من تحقیقات صورت گرفته در حوزهی تاثیر جنسیت بر اینترنت را هم در بافتی مرتبط با سوال تحقیق و مربوط به جنسیت اینترنت بکار خواهم برد.  سپس به نتیجه گیری از مطالب مطرح شده و پاسخ دادن به سوال تحقیق خواهم پرداخت.

 

ادبیات نظری تحقیق

به رابطهی جنسیت و اینترنت از چند زاویهی مختلف می توان پرداخت. اما همانطور که در بالا گفتم تحقیقات صورت گرفته در این حوزه به دو دسته کلی تقسیم می­شود. تحقیقات در مورد جنسیت و اینترنت به بحث در مورد اینکه جنسیت چه تاثیری بر اینترنت می گذارد و چگونه از اینترنت متاثر می شود پرداخته است. در مجموع تحقیقات صورت گرفته در بارهی تاثیر جنسیت بر اینترنت بیشتر بوده است اما بایستی توجه کنیم که این تحقیقات با تحقیقاتی که در زمینهی دیگر صورت گرفته اند ارتباط تنگاتنگی دارند و در آن حوزه بسیار بکار می آیند. به همین دلیل ما ابتدا بطور مفصل این تحقیقات را مرور می کنیم. تحقیق در اثرات جنسیت بر اینترنت به سه سوال عمده پرداخته است:

1-    علاقه به استفاده از کامپیوتر و اینترنت در بین مردان و زنان چه تفاوت هایی دارد؟

2-    جنسیت کاربران چه تاثیری بر میزان دسترسی کاربر به اینترنت دارند؟

3-    جنسیت کاربران چه تاثیری بر محتوای مورد استفاده کاربر در اینترنت دارد؟

در ادامه به اختصار به هر یک از این سوالها می پردازیم.

تاثیر جنسیت بر علاقه و میزان دسترسی به کامپیوتر و اینترنت

اغلب تحقیقات سوال اول و دوم را بصورت همزمان مطرح کرده و به آنها پاسخ داده اند. ون زونن معتقد است اعتقاد عامه بر این است که مردان و زنان در رابطه با تکنولوژی با یکدیگر متفاوتند. وی می گوید که تحقیقات کمی به غیبت زنان در اختراع، ساخت و طراحی تکنولوژیهای جدید پرداخته اند اما نقش زنان بعنوان مصرف کنندگان مطمئن این تکنولوژیها بخوبی مورد مطالعه قرار گرفته است( نقل شده در رویال، 2008).  اُنو و زادوی بین کاربران مشتاق و کاربران کاربران بی میل تمایز قایل شده اند. از نظرآنها کاربران مشتاق بیشتر جوان، مرد، تحصیلکرده و شهری هستند و در گروه های قومی و نژادی یا دیگر گروه های اقلیت عضو نیستند. آنها همچنین شرایط اجتماعی- اقتصادی و تفاوتهای جمعیتی را نیز بر میزان دسترسی و علاقه به کامپیوتر و اینترنت موثر می دانند. اُنو و زادوی می گویند که تحقیقات نشان داده است که زنان کمتر از مردان به استفاده از اینترنت، خصوصا هنگامی که در مراحل آغازین خود بود علاقه نشان می داده اند( اُنو و زادوی،2002).  آنها دلیل این امر را از یک سو تفاوتهای ذاتی زن و مرد و از سوی دیگر شرایط اجتماعی ای که تکنولوژی جدید در آن بوجود می آید می دانند( همان). تحقیقات دیگری نیز گفته های این دو را تایید می کند. به عنوان مثال رویال( 2008) عنوان می کند در دههی 80 که کامپیوتر دوران ابتدایی خود را می گذراند علاقهی مردان به این تکنولوژی بیشتر از زنان بوده است اما به مرور زمان میزان دسترسی مردان و زنان به هم نزدیک شده است. این نتیجه را محققان دیگر نیز عنوان کرده اند(برای مثال نک شوماخر و مارتین، 2001؛ سینگ، 2001). پیتکو، کهو و کلمنته، به عنوان مثال، عنوان می کنند که مردان در سال 94 در میزان استفاده از اینترنت در اکثریت بوده اند اما تعداد زنان استفاده کننده از اینترنت بعد از این تاریخ، کم­کم رو به افزایش گذارده است. محققان در پی تئوریزه کردن دلیل این تفاوت نیز بوده اند. اغلب آنها شرایط اجتماعی- اقتصادی را در این امر دخیل می دانند( اُنو و زادوی، 2002) و علاوه بر آن معتقدند که زنان در ابتدا و قبل از عادی شدن یک تکنولوژی جدید تمایل چندانی به استفاده از آن ندارند اما با گذشت زمان به سمت آن کشیده می شوند( ون زونن، 2002).  در این مورد زنان بعد از اینکه متوجه شدند از اینترنت بعنوان مونسی برای تنهایی می توانند استفاده کنند و علاوه بر آن اینترنت زندگی رابرای آنها راحت تر می کند به استفاده از اینترنت روی آوردند(همان). از سوی دیگر سلطهی مردان بیشتر بدلیل ریشه های پیدایش این تکنولوژی و شرایط اقتصادی بوده است. اُنو و زادوی معتقدند که تحقیق در زمینهی میزان دسترسی به اینترنت به این دلیل مهم است که در آینده فرصتهای شغلی و دیگر امکانات توسط اینترنت بوجود می آید و ناتوان بودن در زمینهی دسترسی به ناتوانی در اشتغال و استفاده از آن امکانات منجر خواهد شد( اُنو و زادوی، 2002). شوماخر و مارتین نیز معتقدند که مسئله تنها دسترسی یا عدم دسترسی به اینترنت نیست، بلکه مسئله اینجاست که تفاوت در قابلیت دسترسی به خدمات، محرک ها ی تکنولوژیکی و فرصتها برای یادگیری دو جهان به هم پیوسته از کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند و کسانی که می توانند و کسانی که نمی توانند بوجود خواهد آورد( شوماخر و مارتین، 2001).

تاثیر جنسیت بر محتوای مورد استفادهی کاربران

جنسیت علاوه بر میزان علاقه و دسترسی به اینترنت بر محتوای مصرف شده توسط کاربران نیز اثر دارد.  زنان بیشتر به محتواهای مربوط به اطلاعات سلامت، مذهبی و روحی- روانی(Spiritual) و استفاده از سایتهای گروههای حمایتی (Support-Group Web Sites) علاقه دارند. در مقابل مردان از اینترنت بیشتر برای مطلع شدن از اخبار، خرید بلیط، چک کردن نتایج بازیهای ورزشی، جستجوی اطلاعات اقتصادی، تجارت سهام و شرکت در حراجیهای آنلاین، تولید محتوا و دانلود موسیقی و فیلم استفاده می کنند( رویال، 2008). تحلیل محتواهای منتشر شده در سایت های مخصوص زنان و مردان نیز تفاوت قابل توجهی در محتوای این سایت ها نشان داده است( همان). از طرف دیگر مباحثات زنان در اینترنت بیشتر مودبانه و اجماعی است و الگوی گفتگوی آنها معمولی است اما مباحثات مردان، واقعی، معطوف به هدف، جدلی و گاهی خشمگینانه و تهاجمی است( ون زونن، 2001).

بعد از مطالعهی اجمالی این مباحثات حالا آمادگی داریم تا زمینهی دوم تحقیقات را مرور کنیم. در زمینهی  دوم یعنی چیستی جنسیت اینترنت، سه چهارچوب نظری عمده وجود دارد: مردانگی، زنانگی و فراجنسی[1] بودن. در این بخش این سه چهارچوب را مرور کرده و سپس به نتیجه گیری خواهم پرداخت. اما در ابتدا مختصری از تاریخچهی شکل گیری و نحوهی مواجهی زنان با دو تکنولوژی ای که زیربنای اینترنت را تشکیل می دهند، یعنی تلفن و کامپیوتر، می آورم. چرا که آشنایی با این موضوع به ما در مباحث بعدی کمک خواهد کرد.

در آغاز پیدایش تلفن، آنچه که در ذهن مخترعین و شرکتهای سازنده بود این بود که تلفن وسیله ای برای تجارت است که به کار اهداف اقتصادی می آید و در مجموع آن را وسیله ای مردانه می دانستند. اما کم­کم زنان متوجه شدند که از تلفن برای ارتباط با یکدیگر و با خبر شدن از اتفاقات پیرامونشان و مکالمات طولانی در اوقات تنهایی می توانند استفاده کنند. در ابتدا هنگامی که شرکتها از این امر آگاه شدند زنان را به سخره گرفتند اما در دههی 1920 این نگاه عوض شد و به تلفن دیگر نه بعنوان یک ابزار اقتصادی، بلکه بعنوان وسیله ای برای برقراری ارتباط اجتماعی بگونه ای راحت تر نگاه شد. در مورد کامپیوتر، برخلاف تلفن که مخترعینش همه مرد بودند، دختر جوانی به نام Ada نقش ایفا کرد و این نقش بگونه ای بود که بعدها نیز مورد قدرانی قرار گرفت. اما کامپیوتر همانگونه که در قسمت قبل گفتیم بیشتر از طرف مردان مورد استقبال قرار گرفت تا جایی که ما می توانیم کامپیوتر را پدر و تلفن را مادر اینترنت بدانیم( ون زونن، 2002). اکنون به نظریه های موجود در باب جنسیت اینترنت برمی گردیم.

ادعای اصلی چهارچوب مردانگی این است که زنان و طبیعت با هم رابطهی نزدیکی دارند و هردوی اینها تحت سلطهی تکنولوژی، سرمایه داری و توسعهی اقتصادی قرار دارند که همهی اینها خود به نوعی تسلط مردانه را تضمین می کنند(بریانت، 2003). عوامل فرهنگی، روانشناسانه، اجتماعی و ساختاری که جملگی در جامعه ای مردانه ریشه دارند، باعث می شود که زنان چه به عنوان تولید کننده و چه به عنوان مصرف کننده نتوانند به اندازهی مردان به اینترنت دسترسی داشته باشند. نگاهی به تاریخچهی شکل گیری اینترنت نشان می دهد که بخش نظامی- اقتصادی که در دست مردان است، بیشترین نقش را در پیدایش اینترنت داشته است. علاوه بر این، شبکهی عاملان در اینترنت که شامل عوامل انسانی و تکنیکی ای می شود که در توسعهی اینترنت درگیرند صد در صد مرد هستند( ون زونن، 2002). از سوی دیگر برخی محققان معتقدند که زنان اگر بخواهند به منافع اقتصادی و قدرت موجود در اینترنت دست پیدا کنند بایستی سعی کنند تا عقب ماندگی خود را جبران کرده و به مردان برسند( رویال، 2008).

اما در نقطهی مقابل برخی از محققان اینترنت را رسانه ای زنانه می دانند. آنها معتقدند که اینترنت امکانات جدیدی برای تواناتر شدن زنان در اختیار آنها قرار می دهد. به عنوان مثال، دال اسپندر اینترنت را رسانه ای می داند که برای شبکه های جمعی و فردی زنان مناسب است( ون زونن، 2002). شری ترکل نیز  معتقد است شخص در اینترنت به اصول اخلاقی جماعت( ethic of community)، اجماع و ارتباطات نیازمند است و اینها همه آن چیزی هستند که زنان در آنها تبحر دارند( همان). سعدی پلنت نیز مدعی است که زنانگی عنصر اساسی تکنولوژیهای شبکه ای است( همان). از زاویه ای دیگر، برخی از محققان کاربر اینترنت را که در دنیای مجازی غرق شده است به طفل درون رحم تشبیه کرده اند( همان).این دسته از محققان با محققان بازار در زنانه بودن اینترنت هم رای هستند.

اما نظریه سوم این دو قطبی را قبول ندارد و معتقد است که اینترنت می تواند فضایی را بوجود آورد که در آن جنسیت بی معناست و در مجموع اینترنت معنای جدیدی از جنسیت را می سازد. نظریه پردازان در این زمینه معتقدند که روابط جنسیتی و روابط تکنولوژیکی بر روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند. این نظریه پردازان نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی را در رابطهی اینترنت و جنسیت مورد توجه قرار می دهند( بریانت، 2003). این دسته از محققان عنوان می کنند که تکنولوژیهای جدید امکاناتی در اختیار می گذارند که می تواند منجر به رهایی از محدودیت ها و قید و بندهای تعاریف جنسیت بر مبنای جسم شود و هویت جدیدی از جنسیت یا حتی بی جنسیتی بسازد( ون زونن، 2002). مثلا کاربران در اینترنت می توانند شناسه های با جنسیت متفاوت با جنسیت واقعی شان تعریف کنند و یا حتی بصورت همزمان چند شناسه با جنسیت های مختلف داشته باشند و به این ترتیب تجربه ای جدید از جنسیت بدست آورند. آنها در مواردی نیز می توانند بی توجهی به مسئله جنسیت در اینترنت به فعالیت بپردازند که این نیز تجربه ای جدید است.

جنسیت اینترنت چیست؟

بعد از مرور مباحث بالا، اکنون در موقعیتی هستیم که می توانیم روشن تر به سوالی که در ابتدا مطرح کردیم بپردازیم. از نظرات و مباحثی که در بالا آمد هر یک قسمتی از مسئله را روشن می کنند اما هیچیک از آنها حاوی همهی آنچه که در رابطه با جنسیت اینترنت وجود دارد نیست. اول ببینم عناصر جنسیت کدامند. در نظریهی جنسیت سه بعد اصلی برای جنسیت در نظر گرفته شده است: ساختار اجتماعی، هویت فردی و سازمان نمادین جامعه در مورد دوگانه هایی مانند خصوصی/ عمومی، بیکار/ شاغل و ... که به زن/ مرد نسبت داده می شود( ون زونن، 2002). در نظریهی مردانگی تاکید بر ساختار اجتماعی و نحوهی  شکل گیری اینترنت است. در این نظریه از آنجا که اغلب طراحان و توسعه دهندگان اینترنت مرد بوده اند و از برخی جوانب در حال حاضر نیز در اینترنت مردان قدرت را در دست دارند، اینترنت را رسانه ای مردانه می دانند. در نظریهی زنانگی بیشتر به هویت فردی و قابلیت شبکه سازی اینترنت توجه می شود و این قابلیت ها را در راستای خصائص زنانه می دانند. نظریه سوم نیز به سازمان نمادین جامعه سر و کارد دارد که می توانند در اینترنت دستخوش تغییرات فراوان شود و معنای جنسیت را در اینترنت دگرگون سازد.

نظریهی  مردانگی مسئله را درست مطرح می کند اما توجه ندارد که معنا و نحوهی کاربرد یک تکنولوژی، آنهم تکنولوژی ای مثل اینترنت که با روابط انسانی بشدت سر و کار دارد، چندان به نحوهی پیدایش آن سر و کار ندارد و معنای آن در خلال استفاده و در جریان زندگی با توجه به عوامل بسیار زیادی چون فرهنگ مصرف کنندگان، جامعه ای که تکنولوژی استفاده می شود و ... تعیین می شود. در مورد تلفن دیدیم که چگونه در حالیکه مخترعین و شرکتها آن را وسیله ای مردانه می خواستند اما در جریان استفاده، عملا به وسیله ای در اختیار زنان تبدیل شد.  در مورد اینترنت نیز، اختراع آن توسط مردان و بخش نظامی- اقتصادی الزامی برای تسلط مردانه نیست، بلکه هنگامی که تعداد کاربران زن رو به فزونی بگذارد، که گذاشته است، آنها می توانند اینترنت را در راستای اهداف خود بکار بگیرند.

از طرف دیگر نظریهی زنانگی نیز در ادعای خود مبنی بر زنانه بودن اینترنت بدلیل خصوصیات شبکه سازی آن راه افراط را در پیش گرفته است. این نظریه توجه ندارد که درست است که نفس شبکه سازی و ارتباطات شبکه ای زنانه است اما این شبکه ها با شبکه های واقعی بسیار تفاوت دارند. در شبکه های واقعی زنانه، مانند زنانی که در اغلب شهرها و روستاهای ایران دم غروب جلوی در خانهی یکدیگر جمع شده و به گفتگو می پردازند، هویت زنانه به شبکه خصلت زنانه می دهد اما در شبکه های مجازی هویتها بسیار مختلف است و گفتمان مردانه می تواند در مباحثات مسلط باشد. از طرف دیگر ادعای این نظریه پردازان در مورد اینکه اینترنت می تواند زنان را تقویت کرده تا صدای آنها بهتر به گوش برسد چندان محلی از اعراب ندارد چرا که نه تنها زنان بلکه اغلب گروه های اقلیتی که شامل مردان نیز می شوند می توانند از این امکان برخوردار شوند.

نظریه فراجنسیتی نیز توجه ندارد که مثلا تعریف یک هویت متفاوت از سوی کاربر نمی تواند چندان اثری بر هویت واقعی او داشته باشد و شاید بسیاری از کاربران این کار را از روی تفنن و سرگرمی انجام دهند. این نظریه در تعریف هویت جدیدی که ادعا می کند اینترنت می تواند آن را بوجود آورد ناتوان است.

با توجه به جمیع مباحث، ادعای من این است که اینترنت نه رسانهی زنانه است و نه مردانه و نه بی جنسیت در حالیکه می تواند هم مردانه باشد، هم زنانه و هم بی جنسیت. اینترنت در یک زمان می تواند برای کاربری هویتی زنانه داشته باشد و در همان زمان برای کاربری دیگر هویت مردانه. از آنجا که اینترنت برخلاف رسانه های قبلی مانند تلویزیون، یک فضای هندسی و چند بعدی بوجود می آورد، در جامعه های مختلف می تواند کارکردهای متفاوت داشته باشد. ما در این مورد نمی توانیم جبرگرا باشیم. رسانه تا قبل از اینترنت شاید پیام بود اما با تکثری که در اینترنت وجود دارد دیگر اینگونه نیست. مردان و زنان آنگونه که خود می پسندند می توانند از اینترنت استفاده کنند و اینترنت می تواند برای آنها در حکم مرد یا زن باشد. اما این بدان معنا نیست که اینترنت را نمی توان برای گروه جنسیتی خاصی مورد استفاده قرار داد، بلکه با شناخت ویژگیها و ظرافتهای موجود در آن می توان اینترنت را برای برآوردن نیازها و دسترسی به هر گروهی استفاده کرد. منتها باید در این مورد بسیار دقت بخرج داد و عوامل متعددی که در این فرآیند دخیلند را بخوبی مورد مطالعه قرار داد. باید دقت داشت که اینترنت چه هنگام و برای چه کسانی خصوصیات مردانه و چه هنگام و برای چه کسانی خصوصیات زنانه دارد. در عین اینکه از خلائی که بی جنسیتی اینترنت در مواردی بخود بوجود می آورد نیز می توان محیلانه بهره برد.



1-      من cyberfeminism را با توجه به تعاریف موجود در منابع مورد استفاده فرا جنسیتی معنا کرده ام که البته می توان آن را به بی جنسیتی نیز معنا کرد.

تهران و سلامت، مشکلات و چالش ها

شهر تهران بعنوان پایتخت ایران که در حال حاضر حدود 9 میلیون نفر جمعیت ثابت ساکن در شهر دارد و جمعیت آن با توجه به کل ناحیه شهری به 16 میلیون نفر می رسد (تهران، 2015) بزرگترین شهر ایران، دومین شهر بزرگ آسیای غربی و سومین شهر بزرگ خاورمیانه است (همان). با توجه به این وسعت و جمعیت بالا تهران با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم می کند که مشکلات ترافیکی، تردد، آلودگی صوتی و هوا، بازیافت و ... از عمده ترین آنهاست.

آلودگی هوا در بسیاری از روزهای سال در تهران در سطح هشدار و خطرناک قرار دارد، طبق گزارش سازمان جهانی سلامت نیز سطح آلودگی هوا در تهران خصوصا از نظر آلودگی با آلاینده PM10 بالاست. طبق گفته رئیس مرکز کنترل کیفیت هوای شهر تهران در سال 1393،  روزانه 8 تن ذرات معلق در نتیجه ترافیک تهران تولید می شده است (دنیای اقتصاد، 1393). آمارها نشان می‌دهد که در روزهای تشدید آلودگی هوای تهران، شمار بیماران تنفسی «تا ۶۰ درصد» افزایش می‌یابد(ترافیک و آلودگی هوای تهران، 2015). همچنین آلودگی هوا در تهران به طور متوسط موجب کاهش ۵ سال از عمر تهرانی‌ها شده‌است، همچنین آمارها از تعداد بالای مرگ و میرها بر اثر آلودگی هوا در تهران خبر می دهد(همان). میزان بالای آلودگی هوا در تهران دلایل متعددی دارد که یکی از اصلی ترین آنها میزان تردد زیاد با وسایل نقلیه شخصی در شهر است. 80 درصد آلودگی هوای تهران توسط ماشین ها تولید می شود و 20 درصد دیگر نیز بر اثر آلودگی های صنعتی بوجود می آید (تهران، 2015). طبق گزارش ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران، این شهر ظرفیت حضور 700 هزار ماشین را دارد اما در حال اضر بیش از 3 میلیون ماشین در آن تردد می کند (همان). البته این آمار مربوط به سال 1393 است و در حال حاضر شرایط از این نیز وخیم تر است. به گفته رئیس پلیس ترافیک شهری پلیس راهنمایی و رانندگی، هم اکنون در تهران 3 میلیون و 500 هزار موتور سیکلت و 3 میلیون و 300 هزار اتومبیل، در حال تردد هستند (خرداد، 1394). این حجم بالای تردد علاوه بر ایجاد آلودگی هوا و آلودگی صوتی موجب خسارات انسانی نیز شده است بطوری که در شهر تهران در سال 1393، 657 نفر در تصادفات جان باخته اند (همان). علاوه بر آلودگی هوا و مشکلات ناشی از آن، خاک و آب تهران نیز شرایط نامناسبی دارد که در ارتباط با این عوامل قرار دارد.

همچنین، روزانه حدود 14 میلیون سفر درون شهری در شهر تهران صورت می پذیرد (سفرهای شهری، 1394). این تعداد سفر نیز خود مسائل زیادی را بوجود می آورد. این مسائل که هم عامل و هم معلول ترافیک است باعث اتلاف وقت شهروندان می شود بطوری که تنها در سال 1388، به گفته معاون حمل ونقل ‌وترافیک شهردار تهران روزانه 20 میلیون ساعت وقت تهرانی‌ها در ترافیک تلف شده است.

تاکنون راه حل های زیادی برای فائق آمدن بر این مشکلات ارائه شده است اما نتیجه محسوس و اثرگذاری نداشته اند. آنچه که در این راه حل ها مشهود است نادیده گرفتن یا توجه اندک به ظرفیت های فضای مجازی برای حل این مشکلات است، این در حالیست که یکی از سیاست های اتخاذ شده توسط بسیاری از کلانشهرهای جهان برای مواجهه با این مشکلات و حل نظام مند آنها، ایجاد شهر دیجیتالی (هوشمند) است (چورابی و دیگران، 2012). بسیاری از نظریه پردازان شهر هوشمند را بعنوان نماد شهر پایدار و مناسب زندگی توصیف کرده اند (همان). شهر دیجیتالی می تواند به میزان قابل توجهی از حجم ترددهایی که با هدف انجام امور شهری و ... انجام می شود بکاهد و از این طریق موجب کاهش آلودگی هوا، ترافیک و ... شود. علاوه بر این شهر دیجیتالی می تواند کیفیت زندگی شهروندان و میزان رضایت آنها از زندگی در شهر را نیز افزایش دهد.

شهر دیجیتالی، راهی برای رشد و توسعه

در گزارش این هفته نگاهی می کنیم به برخی طرح های شهرهای دیجیتالی موفق در دنیا و استراتژی های آنها.

نیویورک: تا سال 2014، سه نقشه راه (2011، 2012، 2013) برای شهر دیجیتال نیویورک ارائه شد و این شهر را به یکی از شهرهای پیشرو در این زمینه تبدیل کرده است. در این طرح ها الگوریتم های مناسبی برای درگیر کردن شهروندان و صنایع و شرکت های اقتصادی در شهر دیجیتال ارائه شده است. بعنوان مثال در این طرح، توسعه و تقویت رسانه های اجتماعی برای ارتباط با شهروندان و همچنین تقویت بخش تکنولوژی شهر برای ارتقای آموزش ها و مهارت های شهروندان مورد توجه قرار گرفته است.

5 حوزه مهم که در این طرح بدانها پرداخته شده است عبارتند از دسترسی، حکمرانی باز، مشارکت، صنعت و آموزش.

شیکاگو: طرح فنآورانه شیکاگو (2013) بدلیل ابتکارات، استراتژیهای شفاف و همچنین عملی بودنش مورد توجه است. در این طرح چشم انداز موجزی از شهر بعنوان محلی که تکنولوژی زمینه تحقق فرصت ها، شمول، مشارکت و خلاقیت را فراهم می کند ارائه شده است. در این طرح جدولی وجود دارد که نقاط قوت تکنولوژی برای شهر به همراه فرصت هایی برای مزایای عمومی و راهنمای اقدامات آینده را بطور خلاصه گرد آورده است. این طرح 28 محور اصلی را حول 5 استراتژی کلی سازماندهی کرده است: نسل بعدی زیرساخت ها؛ هر اجتماعی، اجتماع هوشمند است؛ حکمرانی کارا، اثربخش و باز، خلاقیت مدنی و رشد بخش تکنولوژی. این طرح از طریق ابتکار « مسیر عمومی دیجیتال» که درباره لوازم جانبی خیابان، پیاده رو و دیگر مسیرهای عبور و مرور است،  به سیاستگذاری شهری مرتبط می شود. این ابتکار، یک نمونه از ابتکارات باارزش طرح شیکاگو است.

لندن: طرح لندن هوشمند (2013) به دو دلیل قابل توجه است. اول اینکه در این طرح لندن بعنوان یک شهر "هوشمند" معرفی شده است. دلیل دوم نیز اتخاذ یک چهارچوب جاه طلبانه رو به جلوی مستمر است که در دل نظام حکمرانی یک محدوده جغرافیایی محدود معرفی شده و به همکاری های بعدی با دولت ملی و محلی وابسته است. این طرح چشم انداز موفقیت لندن در زیرساخت های تکنولوژی اطلاعات و اقتصاد اطلاعاتی را به هم پیوند زده است. این طرح دارای 7 استراتژی کلی است: 1) لندنی ها در حالت اصلی، 2) با دسترسی آزادانه به داده ها، 3) استعدادهای خلاقانه و تکنولوژیکی و تحقیقاتی لندن را تحت فشار قرار می دهند، 4) و بوسیله شبکه ها گرد هم می آیند، 5) تا موجب پیشرفت و رشد لندن شوند، 6) و شورای شهر را برای خدمت راسنی بهتر به شهروندان قادر می سازند و 7) در نهایت تجربه زندگی در یک لندن هوشمند تر را به همه ارائه می دهند. برای هر یک از این راهکارها، 3-5 گام عملیاتی و 2-3 مثال از پروژه های در حال اجرا نیز ارائه شده است.

سان فرانسیسکو: طرح تکنولوژی ارتباطاتی و اطلاعاتی سان فرانسیسکو (2015، 2013) بیشتر از دیگر طرح ها بر حمایت های دولتی و رسمی تکیه دارد. در این طرح بر حمایت و سرمایه گذاری مستقیم سازمان های شهری در تکنولوژی برای استفاده های عمومی تاکید شده است. در این طرح 153 ابتکار (که بزرگترین رقم در طرح های موجود است) حول 3 استراتژی گردآوری شده است: 1) حمایت، نگهداری و امن کردن زیرساخت های حیاتی، 2) افزایش کارایی و اثر بخشی و 3) ارتقای دسترسی و شفافیت. این طرح مثال بسیار خوبی از چشم انداز عملیاتی برای حمایت از و تکامل تکنولوژی که خدمات شهری را توسعه می دهد است. این طرح از دو نظر یکتاست: تاکید بر امنیت و آمادگی در برابر فجایع که هر دو سال کدهای آن باید بروز شود و همچنین وجود بودجه مشخص و توضیحات مربوط به هر برنامه که چگونگی تامین مالی آن بطور دقیق بیان شده است.

بارسلونا: بارسلونا در دهه های اخیر جایگاه خود را بعنوان یکی از شهرهای بین المللی پیشرو در زمینه هوشمند شدن تثبیت کرده است. استراتژی شهر هشمند بارسلونا در سال 2011 آغاز شد اما برخلاف طرح های دیگر، بطور مداوم بسته پروژه های آن که زیرساخت های عظیم شهر مانند سیستم برق، حمل و نقل، انرژی و آب را در بر می گیرد مورد ارزیابی مجدد قرار می گیرد. تمام طرح های دیگر با تمرکز بر رشد و تقویت دولت الکترونیک و دسترسی آزادانه به اطلاعات که ارزانتر هستند از رفتن به سمت بخش زیرساخت های پر هزینه شهری خودداری کرده اند. استراژی بارسلونا از 24 پروژه که در 11 زمینه و 3 طبقه شامل ساختار(7 استراتژی)، اطلاعات (13 استراتژی) و جامعه (2 استراتژی) و 2 استراتژی درباره همکاری و موقعیت یابی بین المللی  دسته بندی شده اند تشکیل شده است.

افق شهر دیجیتالی باسلونا، طبق گفته های مدیر این پروژه یعنی جولیا لوپز-ونتورا، تبدیل شدن به شهری است که با همه دنیا هایپر لینک شده است در عین حالی که به شهروندانش اجازه می دهد اگر می خواهند در همسایگی های محلی خود به زندگی ادامه دهند.

هنگ کنگ: طرح 21 گانه دیجیتالی هنگ کنگ بعنوان یک ناحیه خودمختار، بر تقویت بخش IT بعنوان قسمتی از طرح توسعه کلی اقتصادی و سیاسی این ناحیه و همچنین استراتژی ای برای خلاقیت در شیوه حکمرانی تمرکز دارد. این طرح، 13 ابتکار را در 4 هدف استراتژیک قرار داده است: 1) ساخت یک پلتفرم مناسب برای ساکنان و صنایع، 2) تحقیق و توسعه و اطلاعات آزاد، 3) گسترش واحدهای IT به سرزمین اصلی چین و خارج و 4) یکپارچه کردن خدمات عمومی با خدمات در حال رشد دولت الکترونیک. طرح هنگ کنگ چهار تکنولوژی اصلی را حمایت می کند: محاسبه گری ابری، تحلیل کلان داده ها، اینترنت اشیاء و ارتباطات بی سیم و چند زمینه ای.